خداوند حاج حبیب را هرچه بیشتر با خانواده و مادر خوب و گرامی و بزرگوار ایشان حفظ کند وسلامتی به همه انها بدهد و روح پدرشان را با امیر المومنین محشور گرداند .
یاد ایام مدرسه ده با حبیب آقای عزیز ، یه مدتی تو شرکت تعاونی همینجایی که الان اکبر مقدسیان (آباف یا کاشی) مغازه داره ، یه سری تی تاپ های تغذیه رو میرفتیم میخوردیم حالا دیگه خشک شده بودن اما برا ما فرقی نمی کرد یه مقداری هم میدادیم به سگ شیری اقای عظیم ....آخه داش جبیب کلید مدرسه رو داشت ....به لطف اخوی بزرگ که رئیس بودند....خلاصه بعدش هم رفتیم مدرسه جدیده همین مدرسه فعلی خونه حاج حسین مبینی نبود زمین خالی بود جای منزل فعلی آقای اکبر مبینی.....ما با همین داش حبیب به کیسه داشتیم هرروز بچه ها از خونه یه چیزی میاوردن میریختیم توش تا آخر هفته با هم بخوریم ولی ته کار عدالتی تو تقسیم نبود یاد اون روزهای قشنگ بخیر......
یاد ایام تحصیل فرزندان انقلاب در طول سالهای 40و 50 در روستای مهدی آباد اردهال بخیر . مخصوصا" دوران تحصیل در مدرسه مرتضی بختیاری و فلک کردن دانش اموزان دختر و پسر با ترکه توسط معلم ها .ماهم که کوچولویی بودیم یواشکی از پشت سر بابای خوبمان نگاهشان می کردیم . البته فلک شدن دایی علی خودم جالب بود . که جیغ و داد می کرد . البته بی احترامی به کسی نشود
با سلام یک عکس از سالهای اول تاسیس مدسه شهسد خلیل طهماسبی داریم که خیلی از پسران و دختران روستای مهدی آباد اردهال متولدین دهه 40 و 50 در آن هستند . بزودی در وبلاگ جهت یادآوری خاطرات مورد مشاهده گذاشته می شود . شانس که آقای محمد حسین علیخانی نبوده است
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.