سلام. یادش بخیر, هروخ یادش میفتم خندم میگیره. تقریبا 7 سالم بود ک این نمایش تو مسجد محل پایین برگذار شد, از بس جذاب بود وسطش خوابم برد اخراش بود ک مادربزرگم از خواب بیدارم کرد. نفهمیدیم نمایش چی بود, ولی بعدش از داییم ک نقش اصلی داشت پرسیدم .ههههههههه
عرض سلام وخسته نباشید دارم خدمت مدیر وبلاگ و تمامی دوستان که در این وبلاگ فعالیت میکنند من به تازگی به جمع شما عزیزان اضافه شده ام اما با مشاهده ی برخی نظرات شما دوستان متاثر و رنجیده خاطر گشتم و بیان این مطلب را بر خود به عنوان عضو حقیر این وبلاگ لازم دانستم که از شما خواهشمندم به جای دامن زدن به این مطالب حاشیه ای از خاطرات خود با یکدیگر و همچنین شهدای گرانقدر این ابادی صحبت بفرمایید نهایت تشکر را از شما عزیزان دارم به امید روزی که به جای جمله ی شهدا شرمنده ایم جمله ی شهدا رزمندهایم را بر زبان ها جاری سازیم