ÇÈÒÇÑ åÏÇíÊ Èå ÈÇáÇí ÕÝÍå

آقای احمد آقابابایی :: وبلاگ رسمی روستای مهدی آباد اردهال
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫

آقای احمد آقابابایی

دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۵ ق.ظ

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و گزیه Reload Image  را بزنید

این عکس برای اون روزهایی که حاج احمد پای ثابت بساط چایی مسجد بود و اولین چیزی که نظر هر بیننده ای رو جلب میکرد یک پای مصنوعی بود که تکیه به دیوار داده بود. الان حاج احمد کجاست ؟؟؟؟ آیا کسی از او سراغی میگیره....

نوجوونهای نسل سومی روستای ما حاج احمد رو با مغازه کوچیکش کنار مسجد محله پایین میشناسند!!!! آره همون "سوپرتک پا" با اون لبخند زیبا و صدای نازک.

شاید جوون های امروز ندونند که حاج احمد چی شد که یک پاش رو از دست داد. فقط همین رو بدونند که حاج احمد برای تهییه یک لقمه نون حلال برای خانواده اش بود که از قضا اتفاقی افتاد... اون اتفاق این بود که وقتی که داشت خوشه های گندم رو داخل خرمنکوب میریخت تا دونه های گندم رو از کاه جدا کنه. در اثر یک غفلت پای مبارکش به داخل خرمنکوب کشیده شد و آن شد که شد...

حاج احمد سالها صاحب منصب بود....منصبی که تا قیامت کسی نمیتونه ازش بگیره.... اون هم چایی چی مجالس اهل بیت علیهم السلام...

چند سالی است که حاج احمد به علت بیماری و کهولت سن خونه نشینه....این مطلب رو نوشتم و در وبلاگ مشهد شهیدان گذاشتم تا ذره ای از محبت وصمیمیت این مرد با صفا جبران بشه...

منبع: مشهد شهیدان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۰۷
مدیر سایت

وبلاگ روستای مهدی آباد موافق و یامخالف نظرات تایید شده نیست و تمامی مطالب ارسالی، دیدگاه و نظر شخصی کاربران است. تعداد نظرات این مطلب:  (۶)

با سلام
....قیژ .... تق.... ش ... قیژ... تق...ش...قیژ .... تق.... ش ...
.... گوپ... گوپ.... گوپ...
قدیما شنیده بودم که پای جدا شده حاج احمد تو محوطه بین پله های اول و دوم زیارت پایین تر از قبر خالی حاج مختار فلاح دفن شده.
اون موقع دو تا سوال شدیدا ذهنم رو درگیر کرده بود، اینکه آیا باید برای پا فاتحه خوند یا نه! دوم اینکه چرا سر قبر حاج مختار شکلات میدن! بخونیم! نخونیم! خود حاجی هم تعارف میکرد منم که رسم ادب رو میخواستم بجا بیارم ...  یعنی آچمز آچمز .
بعدها به نیابت از فرزند شهیدشون فاتحه میخوندیم.
خدا به هر دوی این عزیز سلامتی بده. 
چه بوی خوبی میداد دکان حاجی با اون تخت خوابی که داشت. هنوز جای کلوچه ها توپ پلاستیکی ها یادمه.
احمد آقای آقابابایی الان در چند صباحی است دربستر بیماری در منزل هستند . و هر از گاهی بیماری ایشان شدت پیدا کرده و باعث نگرانی شدید فرزندان و بالاخص همسر زحمتکش وفداکار ایشان می گردد.خداوند به ایشان شفای عاجل و به خانواده محترم و همسر حوب ایشان صبر عطا بفرماید . تازه احمد آقا حاجی هم نشده . دوست ندارد پولش را تو جیب وهابی های سگ سفت بریزد .
 
بهترین درسها را  در زمان سختی آموختم و دانستم صبور بودن یک ایمان است و خویشتن داری یک عبادت است فهمیدم ناکامی به معنای تاخیر است نه شکست و خندیدن یک نیایش است پس از اعماق وجودت بخند                               
دوستی ها کمرنگ    بی کسی ها پیداست 

راست گفتی سهراب     آدم اینجا تنهاست
سلام
در خصوص نظر سردار باید عرض کنم که....
فک کنم سگ صفت درست باشه تا سگ سفت!!!!!!!!!!
سوادم خوب چیزیه!
مشق عشق عزیز:سردار ما رو اذیت نکن شاید حواسش نبوده جانم نمره ی دیکته اش رو نوزده بده قول میده بیست بگیره
ایشالا...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی