ÇÈÒÇÑ åÏÇíÊ Èå ÈÇáÇí ÕÝÍå

شهید علی کریمی :: وبلاگ رسمی روستای مهدی آباد اردهال
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫

         

         

         

         

زندگینامه:

دوران کودکی و نوجوانی

شهید علی کریمی در 15 بهمن ماه  سال 1347 در روستای مهدی آباد از توابع شهرستان دلیجان به دنیا آمد. دوران کودکی و یک سال دبستان را در همین روستا گذراند و بعد به همراه خانواده به تهران آمد.

در کودکی و نوجوانی بسیار مهربان و دلسوز بود و سعی می کرد در تمام امور خانه مشارکت داشته باشد و کارهای اداری منزل را کلا" به عهده گرفته بود .

در دوران تحصیل دانش آموزی کوشا و درسخوان بود و در تابستان هم کار می کرد ، از کار در شرکت چاپ و نشر تا بستنی فروشی و کارهای دیگر.  بعلاوه ایشان در کلاسهای ورزشی مثل بوکس هم شرکت می کردند.

دوران جبهه و جنگ

علی حدود شانزده سالگی به عضویت بسیج درآمد و بعدها مسئول آموزش نظامی پایگاه بسیج مسجد فاطمه الزهرا شد. در مدت فعالیتش ، سعی در جذب نیرو در بسیج داشت.

وی از حدود هفده  سالگی ابتدا به جبهه کردستان اعزام شد و سپس راهی جنوب شد و حضوری فعالانه در جبهه داشت.

در ایام مرخصی ،تمام حقوق دریافتی خود را صرف بچه های بسیج می کرد . در ایامی که در منطقه بود با مکاتبات مکرر با تعدادی از بچه ها تلاش می کرد از جزئیات کارهای پایگاه بسیج و محل خبردار باشد و راهنمایی های لازم  را انجام می داد.

از ویژگی های این شهید عزیز سادگی در پوشش بود و دیگر  اینکه همانطور که خود در راه تحصیل علم و زبان خارجی کوشا بود، دیگران (از جمله بچه های بسیج) را نیز به درس خواندن تشویق می کرد.

دوستانش تعریف می کردند ،او کوشش می کرد با تمام جوانان و نوجوانان محل ارتباط خوبی داشته باشد. مدتها بود  می دیدیم  که با یکی از جوانان محل که اهل مسجد نبود گفتگو می کرد و وقتی ایشان به شهادت رسید همان جوان  عضو بسیج شد.

ایشان روی مسئله ی بی احترامی به بچه های بسیج بسیار حساس بوده و کوتاه نمی آمدند و برعکس در مسائلی که مربوط به خودشان می شد گذشت می کردند.

همیشه در خط رهبری بودند ،در زمان سخنرانی های امام سراپا گوش می شدند و بسیار دقت می کردند .

 

آنقدر زیبا نماز می خواندندکه هنوز هم با گذشت حدود سی سال صدایش در گوشمان شنیده می شود.

همه ی کسانی که علی را می شناختند از مهربانی ،ادب و دلسوزی او خاطرات بسیار دارند و از او به نیکی یاد می کنند. اخیرا" یکی از همسایه ها به مادر شهید گفته، دیگر این کوچه جوانی به خوبی علی ندیده است.

به دنبال حضور مستمرش در جبهه ها ، در سال 1366از ناحیه دست و پا مجروح شد. اقدامات اولیه انجام شده بود و برای عمل جراحی تکمیلی به تهران فرستاده شدند . ایشان برای اینکه خانواده نگران نشوند اجازه نداده بودند آمبولانس مستقیم ایشان را به بیمارستان ببرد، خودش به خانه آمده بود و بعد از اینکه موضوع را آرام آرام مطرح کرد، خود راهی بیمارستان امیرالمومنین جهت انجام عمل جراحی شده بود.

بعد از بهبودی نسبی مجددا" عازم جبهه شدند تا اینکه در 22/4/1367در منطقه عین خوش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

یک هفته قبل از شهادت علی  یکی از دوستانش در دفتر خاطرات شهید این شعر را نوشته :

از عرش  صدای   ربنا   می آید                                آواز خوش خدا خدا می آید

فریاد که باز کنید درهای بهشت                               مهمان خدا ز کربلا می آید

 

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

 

وصیت نامه:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

"   و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون  "

 

خدایا شرمنده ام، شرمنده  از اینکه مرا آفریدی ،به من آزادی دادی ،برای هدایتم پیامبر و امامان را فرستادی ، ولی فقیه قرار دادی و در عین حال همیشه گناهکار بودم و باز شرمنده ام که روزیت و لطفت را قطع نکردی. خدایا سپاسگزارم بخاطر اینکه فرصت حضور در میان بسیجیها را و نعمت حضور در جبهه را به من دادی، خدایا شرمندگی را با تمام وجودم ابراز می کنم سپاسگزاریم را از صمیم قلب .

حال سخنی دارم با تمام عزیزانی که این حقیر را مورد لطف قرار داده و سخنم را می شنوند. سخن را آغاز می کنم با کلامی از سرور آزادگان جهان ،حسین بن علی ( ع ) ;

                                                        " ان لم یکن فی الدنیا دینا و کونوا احرارا "

 

در این سخن زیبا امام  حجت را بر  تمام عالم بشریت تمام کرده است ، خواه مسلمان ویا  غیر مسلمان و این اصل فطری و انسانی  را بیان می کند که در مقابل ظلم و جور هرکس با هر عقیده ای باید بایستد  .آری آن موقعی که شهرهای ما مورد تجاوز قرار می گیرد ، خانه های مردم بر سرشان خراب می شود ،از نوزاد یک ساله تا پیرمرد کهنسال شهید می دهیم ،به ناموس مردم در شهرها و روستاها تجاوز می شود،ساکت نشستن و نگاه کردن آیا چیزی جز بی غیرتی است؟

در اینجا وظیفهء خودم می بینم که به گروهی از اقشار جامعه تذکراتی بدهم افرادی که نه تنها خود مشکلی را از سر راه بر نمی دارند بلکه فهمیده یا نفهمیده جلوی افرادی را که دلسوزانه در راه انقلاب کار می کنند را سد می کنند. تا کسی به جبهه میرود ،می گویند اگر نمی رفت درسش  فلان می شد . یا اگر  شهید یا معلول یا اسیر می شود ، می گویند اگر نمی رفت اینطور نمی شد . مگر شما این آیه را نشنیده اید که خداوند میفرماید:

"الذین قالو لاخوانهم  وقعدوا  لو اطاعونا  ما قتلو قل فادروا عن انفسکم الموت ان کنتم صادقین"

"آن کسانی که در جنگ با سپاه اسلام همراهی نکرده  گفتند اگر خویشان و برادران ما نیز سخن ما را شنیده  به جنگ احد نرفته بودند  کشته نمی شدند ای پیامبر به چنین منافق مردمی بگو پس شما که برای حفظ حیات دیگران چاره توانید کرد، مرگ را ازجان خود دور کنید اگر راست می گوئید."

آیا براستی شما در همان به اصطلاح محلهای امنی که فقط از دین خدا نماز و روزه اش را گرفته اید و در همان حال غرق در گناهان کبیره مثل غیبت و تهمت و غیره هستید میتوانید تضمین جان خود را بکنید که حالا می گوئید اگر فلانی به جبهه نمی رفت شهید نمی شد .و در ثانی مگر شما وکیل و وصی جامعه هستید. مگر مملکت صاحب ندارد. مگر صاحب آن کسی به جز امام است؟آیا تو بهتر صلاح   اسلام و ایران را می دانی یا صاحب آن که با عنایت خداوند بر تمام مسائل احاطه دارد؟

در این زمان امام صلاح را این دانسته که همه باید به جبهه بروند پس صبر و درنگ یرای چه است؟ آن کسی که از این فرمان سرباز زند یا منافق و دورو است یا بزدل و ترسو . و تنها مقامی که می تواند از رفتن یک فرد شایسته به جنگ جلوگیری کند مسئولان جنگی هستند .

سخنی هم با پدر و مادرم دارم، کسانی که در راه تربیت من کوشیده اند و زحمت کشیده اند و حق عظیمی به گردن من دارند ،پدرم، مادرم دوست دارم مصداق بارز آیه  "انا لله و انا الیه راجعون " باشیدو با صبر و استقامت خود نمونه ای برای دیگران باشید انشاالله خداوند در آن دنیا اجرتان بدهد و با حضرت علی (ع) و فاطمه (س) محشورتان بکند .

و در ضمن می خواستم که این رسم غلط در موقع شهادتها را برداشته و فقط اگر خواستید در یک مورد غذا بدهید و در مواقع بعدی فقط به اندازه 15 نفر غذا درست کنید و بدانید آبروی هیچ کس به دفعات غذایی که می دهد نیست.

و تمام اهل فامیل و خواهر و برادرانم را توصیه به تقوی می کنم و دوستان بسیجی خودم را به تقوی و صبر الهی در برابر مشکلات جامعه  که آنها براستی شهیدان جهاد اکبر و اصغر هستند.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

 

 22/3/ 1367  بنده ی حقیر خداوند  علی کریمی


اطلاعات دیگری از این شهید در دست نیست

وبلاگ روستای مهدی آباد موافق و یامخالف نظرات تایید شده نیست و تمامی مطالب ارسالی، دیدگاه و نظر شخصی کاربران است. تعداد نظرات این مطلب:  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی