ÇÈÒÇÑ åÏÇíÊ Èå ÈÇáÇí ÕÝÍå

اهالی مهدی آباد :: وبلاگ رسمی روستای مهدی آباد اردهال
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫

اهالی مهدی آباد

يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۵ ق.ظ

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و Reload Emage را بزنید

سلام اینطور که از نظرات مطالب قبلی در خصوص آشنایی با اهالی مشخص شد کسی غیر از معرفی نفرات چیز دیگه ای برای گفتن نداشت. یعنی واقعا کسی خاطره ای با این نفرات برای گفتن نداره؟

تصویر امروز رو معرفی کنید و در مورد این دو بزرگوار هر مطلبی برای معرفی بیشتر و یا اگر خاطره ای دارید بنویسید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۱
مدیر سایت

وبلاگ روستای مهدی آباد موافق و یامخالف نظرات تایید شده نیست و تمامی مطالب ارسالی، دیدگاه و نظر شخصی کاربران است. تعداد نظرات این مطلب:  (۹)

سلام سمت چپ قاسم علی وقتی هندونه از وشتلا میاورد هندونه های کوچولو رو روی باز میزاشت یه چادشب علف روش تا هرکه سر راهش بود بده بهش ما هم در حسینیه بازی میکردیم موقعی که رمضان و قاسم علی با چهارتا خر که تو جوالشون هندونه بود از وشتلا می امدن بازی تعطیل و هندون میگرفتیم شروع به خوردن هندونه میکردیم حالی می داد یادش بخیر
۰۲ تیر ۹۳ ، ۰۰:۵۷ مهندس آفره کره جاری
سلام مدیرمحترم ودیگر همکاران...چشم من خاطره میگم ......فکر کنم اگه بخواهید امتیاز به کاربران بدید من اول بشم ....درسته؟؟؟این آقایی که تسبیح تودستشونه فکرکنم اهل ده نیست ...اما کنار ایشون فردی که بنظر درحال چرت زدن هستند جناب قاسمعلی حسنی پدر همکلاس عزیزمان و آزاده سرافراز حسین حسنی هستند.....ایشون تابستون که میشد هر روز دم غروب با الاغ از وشتلا(بهشت ییلاق)
میومدند همیشه یه چیزی چاله خورجین یا جوالشون بود مام بچه بودیم در شودی جلو شونو میگرفتیم  اون کشاورز زحمت کش هم هیچ وقت ما رو دست خالی بر نمی گردوند....یا زردآلو داشت....یا خیار....یا سیب ...یا هندوانه....معلوم بود که اینارو اماده برای ما گذاشته از اونجا....بنده خیلی ایشونو دوست دارم و براشون احترام زیادی قایلم......خداوند به ایشان عمر با عزت بدهد انشالله.......

با سلام

تصویر سمت راست که تسبیح در دست دارد، آقای حاج غلامرضا تقی زاده ( پدر بزرگوار شهید علی اصغر تقی زاده)، اهل روستای علوی می باشد.  ایشان هم کشاورز و یکی از زحمت کشان روستای علوی هستند.

جناب دوست تا ما یادمون میاد هیچ وقت حاج قاسمعلی وحاج رمضون از در حسینیه هندونه نمیوورد ن از در شودی میوورد ن.حلا چجوری شما بازیو تعطیل میکردیدو اونجو هندونه میخوردید خدا عالمه !
۰۳ تیر ۹۳ ، ۲۱:۴۶ مهندس آفره کره جاری
سلام رفیق ارادتمندم.......درست میگی مسیر وشتلا عموما از در شودی بود....حالا ممکنه دوست عزیزمون با ما همبازی بوده در شودی یادش نیست.....
بهر حال یکی از راه های تشکر از خدا احترام به بزرگترهاست  بیاین هرجا این انسانهای زحمت کش رو دیدیم ازشون تکریم کنیم....تو مسجد...تو ماشین ....تو مسیر راه .....خلاصه احترامشون واجبه....البته رفیق تو رو که میشناسم قدر شناسی ....ماهم اقتدا میکنیم.....
سلام رفیق مهندس
اینکه از در حسینیه میامدن یا نه رو میتونی از خودشون بپرسی رمضون از در شودی ورود میکردند ولاکن قاسمعلی از در حسینیه تشریف می اوردند و اینکه داری میبینی خواب است لیک خواب نیست در فکر این است که از کدوم راه ورود کند به ابادی دیاب دو راهی است که میشود انتخاب کرد که از اندرون شودی ورود شود یا غیر و لیکن مواقعی که از در حسینیه ورود میکردندما هم فیض می بردیم ولاکن حکم بر ان نبوده که حتما از شودی ورود کنند پس اگر ما هندوانه ای میل کردیم در حسینیه بیراه نگفتم  . فی امان الله
سلام مجدد
البته که ماهم در شودی از دست این بزرگان میوه و هندونه زیاد گرفتیم یه وقتی هم که میرفتیم در حسینیه بازی از مسیر بالا هم بیشتر قاسمعلی میامدتا رمضون . حالا شما هندونه بالایی نخوردید به ماچه میخواستید بیاد در حسینیه تا شماهم گاهی هندونه  زردالویی چه میدونم از دستشون میگرفتی این که حسودی نداره برادر من  ف  ا م ی ل  افتاد (لطفا شستا به سمت پایین) افتاد
۰۴ تیر ۹۳ ، ۲۳:۱۲ مهندس آفره کره جاری
دوست عزیز رفیق من همه اونایی هستند که مثل خودت در شودی همبازی بودیم....یادتونه اون چنار بزرگه دوقلو که در شودی بود؟؟؟؟میرفتیم روش می نشستیم.........یه تیرکمون هم بر می داشتیم و گنجیشک........
از بچه چرخ ریسه های در آسیاب بالا هم که میرفیم تو لونه شون بر میداشتیم غافل نمی شدیم....
خلاصه عالمی بود.......شنیدی یکی از بجه های ده با قلاب سنگ زده بود کلاغ با سر رفته بود توهندونه......وقتی هادر جالیز هندونه بود؟؟؟؟؟
حاج علی نقی رو یادتونه حلوا میاورد تو خونه حاج اکبر علی حیدر میرفتیم ازش حلوا می خریدیم؟؟؟؟
جناب دوست شما هم عزیز دل مایی .اصل هندونه خوردنش صفا داشت جاش زیاد فرقی نمیکنه.خیلی گلی.خدا حاج قاسمعلی و حاج رمضون رو حفظ کنه .کاش یه بار دیگه میشد اون روزا تجدید میشد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی