پدرم ! فراتِ جان تو ، سقّای خیمه های تشنگان وطن بود تا امروز ، در سایه امن ایمان ، عبّاس(ع) را در آیینه چهره تو ببینیم .
اما می ایستیم و ادامه میدهیم برای.....
برای پاسداشت ریه های شیمیایی و نفسهای به شماره افتاده.
برای پاسداشت دست و پاهای قطع شده ای که زودتر از صاحبانشان پیش شهدا رفتند.
برای پاسداشت چشمهایی که به دنیا بسته شد و به بهشت باز.
برای پاسداشت نخاعهایی که قطع شدند تا بایستیم.
برای نشاندن لبخندی بر لبان پدر شهید، برای شادی دل داغدار مادر شهید.
برای پاسداشت زبانی که تکلمش قطع شد تا ما شعار زبانش باشیم.
برای پاسداشت شهدایی که قندیل بستند در کردستان
هلاک شدند از عطش در جنوب.
برای پاسداشت ایستادگی های اسارت.
برای مرهم شدن برای چشمهای همیشه منتظر و به راه مادر شهید گمنام.
برای جانبازانی که نمی توانند بخوابند تا بخوابیم.
برای تنهایی ها،برای خونها
برای در اروند و کارون غرق شدن ها
برای زیر آب خفه شدن ها به خاطر عملیاتها
برای شکمهای سوراخ شده با موانع خورشیدی
برای یا حسین و یا زهرا گفتن ها
برای خالی کردن قمقمه و یا ابالفضل ها
برای عطشهای فکه
برای خون های شلمچه
برای سرهای بریده کردستان
برای سوختن ها و چفیه در دهان گذاشتن ها تا مبادا صدای ضجه ای عملیات را لو دهد.
و می ایستیم و ما به رسم شما تا آخرین قطره خون می جنگیم.