ÇÈÒÇÑ åÏÇíÊ Èå ÈÇáÇí ÕÝÍå

برداشت محصول :: وبلاگ رسمی روستای مهدی آباد اردهال
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫

برداشت محصول

سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۲۴ ب.ظ

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و Reload Emage را بزنید

تصاویر زیبای برداشت محصول در مهدی آباد که توسط آقای مهدی ابراهیمی برای وبلاگ ارسال شده است. برای سایز اصلی روی تصویر کلیک کنید

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و Reload Emage را بزنید

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و Reload Emage را بزنید

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و Reload Emage را بزنید

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و Reload Emage را بزنید

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و Reload Emage را بزنید

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و Reload Emage را بزنید

در صورت باز نشدن این تصویر روی این متن کلیک راست کرده و Reload Emage را بزنید

با تشکر از آقای ابراهیمی بابت ارسال این تصاویر زیبا

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۳
مدیر سایت

وبلاگ روستای مهدی آباد موافق و یامخالف نظرات تایید شده نیست و تمامی مطالب ارسالی، دیدگاه و نظر شخصی کاربران است. تعداد نظرات این مطلب:  (۱۴)

سلام علیکم 
به خرابات مت هم سری بزنید:)
۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۶ مهدی رمضانی
خدا قوت خدا قوت خدا قوت...

۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۵ مهندس آفره کره جاری
با سلام وخدا قوت به همه این زحمت کشان روستا.....قاسم جان این تصاویر کنار روایاتت از خرمن کوبی و اینا فشنگ بود....ولی انصافا دوستان این خوردن دونگه و هندونه آخر خرمنکوبی به تمام خستگی هاش و ینه خوردناش و خوشه وسفال تو همه جای آدم رفتناش می ارزید.....
۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۷ مهندس آفره کره جاری
سلام علیکم......مدیر محترم سایت از پاسخ به مطالب کوتاهی میکنید ها ......میثم خان زیر کامنتها یه مختصری جواب میداد حداقل بدونی که میدونه.......یه پیشنهاد دارم برا عکس های قدیمی ....بچه های مرحوم حسین آقا طهماسبی..(حسین محترم) اینو توپرانتز گفتم چون هر وقت به خود مرحومش میگفتم گل از گلش می شکفت ....عکسهای قدیمی جالبی دارند من تو آلبومشون دیدم ......مطمئنم که در اختیار میگذارن....متشکرم...
پاسخ
چشم حتما
۱۴ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۰۷ مهندس آفره کره جاری
قربون چشم شما.........خیلی ممنون که اثر گذاشتید......ارادتمندم قربان...

شاید تا چند سال دیگه باید این صحنه‌ها رو فقط توی عکسها ببینیم.

میفهمید که چی میگم.

ممکن بفرمائیید این مهندس آفره  تقلبی چه کسی است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با سلام
آقا این قبول نیست این خرمن یکی دو ساعته با باد موافق که نشد. عکس داری از خرمنای صبح تا شبی بذار. مرحوم حسینعلی آقابابایی کاه پس میریخت واقعا تمام وجودش غرق در ینه بود. همین آقا مهدی که عکسا رو گذاشته کم سن تر که بود خودش و در معرض ینه قرار میداد تا مادر بزرگش کلی قربون صدقش بره! کلی کلاس داشت ولی واقعا زجر آور بود. تو گرمای سوزان کار شدید ینه. واقعا هندونه و شامی و ارده شیره نبود مردم چیکار میکردن اونم با حموم کوچیکه که هیچوقت آب نداشت!
تا حالا زیر سُرُینه دوش گرفتید؟ عمرن. 
۱۷ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۱ مهندس آفره کره جاری
آشنا جان من سایت ثبت احوالو هم سرچ کردم شما اسم منتخبتون تقلبی تره اگه فضولیت گل کرده بگو ....اگه ار ادب خارج بشی .....من کدخداشم ......کتاب ادبیاتتو یه مرور بکن ......غلط زیاد داری تجدید نشی ......تک ماده نداریم.....

۱۷ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۴ مهندس آفره کره جاری
بزرگترین اقیانوس آرام است......ارام باش تا بزرگترین اقیانوس باشی .....بزرگ و با صلابت...
داداش گلم .....آشنا....
یادته دکون قاسم فلاح کجا بود؟؟؟؟؟دم مسجد......بعدش شد دکون احمد .....
کیک و نوشابه هاش معرکه بود .....هرچی دیگه بهترین کیک ونوشابه ها رو خوردیم اون مزه رو نداشت...که نداشت.....تو شرکتم که الان اکبراقا مسئولشه حاج جواد بود....پفک نمکی هاش معرکه بود دونه ای یه تومن ....دوستان عزیزم اون دوران کاش بخونن این مطلب روکلی خاطره زنده میشه....ده تا میخریدیم ده تومن....جای همه خالی......دیگه مزه اون پفک ها رم نچشیدیم......

وای قدر که چقدر من در گونی دوختم ...!!!!

۱۸ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۱ مهندس آفره کره جاری
قاسم جان اره ......زیر سوروینه بعد از اینکه میرفتیم توسل آب تنی اون همه خره و گل رو تنمون مینشست تازه برا اینکه تمیز بشیم میرفتیم زیر سوروینه .....آره داداش تازه این مال سل دیاب و چقونی بود.....وقتی هم میرفتیم تو سل بارکجی بعدشم رو کوسرخه دراز میکشیدیم که خشک بشیم.....تا مینی بوس قاسم میومد و بابامون از شیشه ماشین دادمیزد ای جونیم مرگ شده ها......مام نصفه و نیمه لباس پوشیده و نپوشیده تا ماشین برسه پشت کناره ما از زیر دوزول رسیده بودیم خونه....که بگیم اونی که بارکجی دیدی ما نبودیم......کتک هم گاه گاه بود.....دست باباهامونو میبوسیم هزارتا..........
سلام
واقعا یادش بخیر
تو این خرمنا هیچی باحال تر از خرا نبود که تا میخواستی روشون گونی بذاری جا خالی می دادن تا گونی بیفته


سلام
آقا مهدی ایول داری چه عکسایی:::::
اگه گفتید خر که بار روش میزارن برا کی بود؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی