ÇÈÒÇÑ åÏÇíÊ Èå ÈÇáÇí ÕÝÍå

شهید غلامرضا رمضانی :: وبلاگ رسمی روستای مهدی آباد اردهال
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫

         

           

         

         

         

         

         

         

         

         

زندگینامه:

بسمه تعالی
زندگی نامه شهید غلام رضا رمضانی
در تیرماه سال 1367 برای آخرین بار عازم جبهه های حق علیه باطل شد. او همراه دیگر همرزمانش با پیروزی در مرصاد الهی داغ عملیات فروغ جاویدان را بر دل منافقین کوردل نشاند. گرچه قطعنامه پذیرفته شده بود. اما پس از عمری فعالیتهای مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، جهادی و سیاسی غم جاماندن از کاروان شهدا بر قلب پاک و محکمش نماند و بالاخره اجر اخلاص، استقامت ، اخلاق و مردمداری خود را گرفت تا در شانزدهم مرداد 1367 کبوتر جانش به سوی معبود پر کشید.
شهید غلام رضا رمضانی در سال 1333 در خانواده ای مذهبی و با سطح اقتصادی پایین در روستای مهدی آباد اردهال به دنیا آمد. در کودکی عارضه ای در دستش به وجود آمد که به واسطه آن طبیبان از زندگیش قطع امید کردند. پس از آنکه با نذر پدرش شفا یافت جهت ادای نذر، برای مدتی به خادمی حرم مطهر امام رضا (ع) رفت. از همان کودکی دغدغه امرار معاش داشت. تحصیلات ابتدایی را همزمان با کار و کمک به پدر گذراند پس از آن به علت مشکلات مالی نتوانست ادامه تحصیل دهد و برای کار، مدتی به کاشان و پس از آن به یک کارگاه کشبافی در تهران رفت. در همین زمان در مدرسه شبانه به ادامه تحصیل تا اخذ دیپلم پرداخت و در عین حال در جلسات مذهبی، قرآن و سیاسی بعضاً مخفی، به صورت جدی و مداوم شرکت می کرد.
وی به استخدام شرکت مخابرات درآمد و در سال 1356 ازدواج نمود. ایشان علاوه بر شرکت در جلسات سیاسی و مذهبی مخفیانه به پخش اعلامیه، کتاب و نوارهای حضرت امام (ره) اقدام می کرد و در تظاهرات و تجمعات انقلابی شرکت فعال داشت.
شهید رمضانی فردی دلسوز، عاطفی با روابط اجتماعی و فامیلی قوی و در عین حال بسیار فعال بود، گرچه سنّش نسبت به بسیاری از آشنایانش کمتر بود. به عنوان معتمد و مرجع رفع مشکلات و اصلاح رابطه بین افراد شناخته می شد. شوخ طبع بود مدام با اقوام و آشنایان و دوستان رابطه داشت و به ایشان سر می زد. وی مقید به رعایت کلیه موازین شرعی و مطیع محض ولایت فقیه بود. علاقه مند روحانیت و تحصیل در زمینه علوم حوزوی بود که به دلیل تأمین هزینه های زندگی نتوانست به آرزویش برسد. قریحه شعری خوبی داشت و علاوه به سرودن و خواندن اشعاری در مورد اهل بیت و مناسبتهای مذهبی، مداحی نیز می نمود.
شهید پس از انقلاب با جدیّت بیشتر از قبل، اهتمام خود را در ساختن سریعتر و اصلاح امور کشور می دانست و دیگران را نیز بدان تشویق می کرد. مدام با خانواده در نماز جمعه تهران شرکت می کرد. در برنامه های جهاد سازندگی مشارکت داشت در امر به معروف و نهی از منکر جدی بود. عضو بسیج و انجمن اسلامی بود. در تمام انتخابات از مسئولین برگزاری انتخابات بود. در کلیه اعزامهای به جبهه که از طرف اداره اش امکان رفتن به وی داده می شد داوطلب بود و چنین بار از 45 روز تا چند ماه به جبهه رفت تا بالاخره در جاده سقز به بوکان کردستان به دست منافقان بدتر از کفار [که لطمات بسیار از وی در مخابرات دیده بودند] به شهادت رسید.
روحش شاد و جای پایش پر گام
 

زندگینامه به روایتی دیگر:

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگی نامه شهید غلامرضا رمضانی 

در تاریخ دوم خرداد ماه سال 1333 در روستای مهدی آباد از توابع شهرستان دلیجان به دنیا آمدند که پس از طی دوره ابتدایی به تهران عزیمت نمودند و در کارخانه ریسندگی ری استخدام و مشغول به کار شدند

به مدت چهار سال ترک تحصیل نموده و دوباره تصمیم به ادامه تحصیل گرفتند و در ضمن کار بطور شبانه ادامه تحصیل داده و بعد از گرفتن دیپلم از کارخانه استفعا داده و در اداره مخابرات استخدام شدند

در اوایل کار خود در اداره مخابرات ، ازدواج نمودند . در این اداره عضو انجمن اسلامی بود و در بسیج ادرات مشغول به فعالیت بودند هم چنین در مخابرات ضمن کار به کارمندان بیسواد مخابرات زیر پوشش نهضت سواد آموزی مشغول تلاش بودند بعد از شروع انقلاب به فعالیت های تبلیغاتی سیاسی ادامه داده و به همکاری با حزب جمهوری اسلامی در شهرری پرداخت .

مدتها با حزب جمهوری همکاری نموده و چندین بار پس از شروع جنگ به جبهه اعزام شدند در عملیات کربلای 5 شرکت داشت و در عملیات بدر نیز در جبهه حضور داشتند و یک ماموریت 3 ماهه به کردستان اعزام شدند و در شهر و روستا فعالیت چشمگیری در رابطه با جبهه و جنگ داشتند و همیشه در مجالس ختم و یاد بود شهدا شرکت می کردند .

نحوه برخورد با ایشان و آشنایان بسیار گرم و صمیمی بود و اخلاق اسلامی را در تمام شرایط با دوست و دشمن رعایت می کردند هم چنین برخورد با همسر و فرزندانش بسیار خوب بود

مدتها تصمیم به رفتن به جبهه را داشتند که مخابرات موافقت نمی کرد و ایشان فشار زیادی به اداره مخابرات داشتند که به جبهه بروند تا اینکه بعد از سخنرانی حضرت امام بعد از قبول پذیرش قطعنامه توسط ایران در رابطه با رفتن به جبهه تصمیم جدی به رفتن جبهه را گرفتند که در تاریخ هزار سیصد و شصت و هفت و پنج و شش به جبهه اعزام شد و در تاریخ 1367/05/16 در جبهه غرب کشور بدست ایادی استکبار گروهک دموکرات به شهادت رسیدند . روحش شاد و یادش گرامی باد . والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

وصیت نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

(وصیت‌نامه شهید غلامرضا رمضانی)

اللهم وفقنا لما تحب و ترضی        اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک

خداوندا به آنچه که دوست داری و مورد رضایت توست موفقم بدار

خدایا توفیق شهادت در راهت را نصیبم کن

با شهادت به وحدانیت خداوند سبحان و رسالت پیمبران الهی از آدم تا خاتم و امامت حضرت علی علیه‌السلام و یازده فرزندش و شهادت و ایمان قلبی به ولایت فقیه به عنوان تنها وسیله هدایت بشری به صراط مستقیم الهی، در زمان غیبت حضرت ولی‌عصر روحی و ارواح العالمین له الفدا که این موهبت الهی یعنی ولایت فقیه، امروز در وجود رهبر عزیز انقلاب، حضرت امام خمینی که جان ناقابلم به فدای یک لحظه عمر ارزشمند و پر برکتش باد ، تجلی کامل یافته است ؛ و با اهدای سلام گرم وخالصانه و آرزوی توفیق روزافزون در خدمت به اسلام برای کلیه مسئولین و کارگزاران و خدمتگزاران جمهوری مقدس اسلامی و آحاد ملت شریف ایران به خصوص خانواده‌های معظم شهدا و مجروحین و معلولین ومفقودین و اسرا، وصیت‌نامه‌ام را شروع می‌کنم :

در اسلام ، هیچ فریضه‌ای واجب‌تر از حفظ خود اسلام نیست "امام خمینی"

رفتن به جبهه جهاد و دفاع مقدس از اسلام و مرزهای میهن مقدس اسلامیمان و به خاک مالیدن پوزه استکبار جهانی که با تمام قوا کمر همت به نابودی اسلام و مسلمین بسته است ، چنانچه از رهنمودها و پیام‌های مکرر حضرت امام و مسئولین محترم نظام جمهوری اسلامی مشخص است ، امروز از اهم تکالیف همه آنهایی است که توان رفتن به جبهه را دارند . لذاست که با ایمان به این مسئله و به امید اینکه در حفظ و اعتلای اسلام گامی ولو بسیار کوچک برداشته باشم ، به فضای عطراگین جبهه نبرد با کفر جهانی روی نهادم و بر آنم که در این مبارزه مقدس ، چنانچه حق جل و اعلی قبول فرماید جان ناقابل خویش را تقذیم اسلام نمایم و چه شهدی گواراتر از شربت شهادت در راه خدا و آن هم در شرایط حساس کنونی که جنایتکاران کج‌اندیش جهان به لحاظ ذهن علیلشان و عدم شناخت و جهل و نفهمی که از اسلام وقدرت و عظمت آن دارند در صدد برآمده‌اند تا جمهوری اسلامی ایران را که بزرگترین چشمه جوشان احکام الله در پهنه گیتی و سرزمین پیاده کننده فرامین و دستورات قرآن است ، به شکست و انزوا بکشانند .

برادران عزیزم ، همکاران گرامیم ، همرزمان توانمندم مبادا جنجال تبلیقاتی دشمنان غدار اسلام و آیه یأس خواندن خودفروختگان مزدور وابسته به گروهک‌های منافق و مرتد و جاهلان و نا‌آگاهان به مسائل و مصالح اسلام در شما تأثیر منفی بگذارد ؛ مطمئنم که نمی‌گذارد و بیان آن فقط به عنوان تذکر است که "ان الذکری تنفع المؤمنین" .

توصیه‌ام به ملت شریف ایران به عنوان یک فرزند کوچک و یک برادر حقیر این است که چنانچه زینت بخش وصیت‌نامه همه شهیدان است رهنمودهای حضرت امام را آویزه گوش خود کنند و پیشه کردن تقوای الهی که طلیعه و جوهره همه سخنان ایشان است را همیشه و در همه حال در نظر داشته باشند ؛ چراکه اگر خدای ناکرده ما را از تزکیه و تهذیب نفس ومصلح بودن دائمی به صلاح ارزنده ایمان و تقوا و رعایت حدودالله خلع صلاح کنند ، دیگر هیچگونه پیروزی اعم از نظامی و سیاسی و غیره در زندگی اسلامی ما ارزش واقعی نخواهد داشت و حفظ و ثبات آن پیروزی تضمینی نخواهد داشت . اگر روی کلمه کلمة بیانات حضرت امام تعمق کنیم ، انشاء الله از این خطر بزرگ مصون خواهیم بود .

توصیه و تاکید دیگرم خصوصاً در شرایط امروز جمهوری اسلامی که دشمنان اسلام و ایادی داخلی‌شان بیش از پیش در تلاش برای ایجاد تفرقه در صفوف ملت و جدایی ملت از یکدیگر از امام سماجت می‌کنند ، حفظ وحدت و یکپارچگی و پرهیز از تفرقه و پرهیز از تحلیل‌های شخصی بدون تعمق و بررسی است و این نیز میسر نیست مگر در سایه اعتصام به حبل الله که عینیت امروزی این حبل المتین الهی چیزی جز در یک صف واحد ،کمر همت به اطاعت از امام بستن نیست . به آثار عظیم مسئله تصمیم‌گیری به جا و شجاعانه و خدایی حضرت امام در رابطه با شرایط اخیر جنگ و اطاعت و تبعیت امت حزب‌الله می‌توان به عنوان نمونه بارز ثمرات ارزندة اطاعت محض از ولایت فقیه و پرهیز از قضاوت‌های بی‌مطالعه و عجولانه اشاره کرد .

دیگر توصیه‌ام این است که برای آشنائی بیشتر با اسلام و وظایف اسلامی‌تان در هر مرحله از زمان ارتباط و الفت خود را با قرآن و احادیث و روایات معصومین علیهم السلام هرچه بیشتر و محکم‌تر کنید و در راستای اطاعت محض از امام ، به رهنمودهای فقیه عالیقدر ، قائم مقام معظم رهبری حضرت آیت الله منتظری توجه خاص نموده و ضمن شرکت هرچه گسترده‌تر در صفوف دشمن شکن نماز جمعه ، در خطبه‌ها و گفتارهای تحلیل گرانة یاران باوفای حضرت امام تعمق کافی نمایید.

و توصیة آخرم چنانچه به هر دلیلی توان حضور در جبهه را ندارید از گرم نگه داشتن پشت جبهه غافل نشوید که اهتمام ورزیدن در رفع نیازهای تدارکاتی رزمندگان اسلام و انجام وظیفة انقلابی به نحو احسن در پشت جبهه ، خود چیزی کمتر از حضور در جبهه نیست .

اکنون سخنی با بستگانم :

پدر و مادر عزیزم ؛ ضمن اهدای سلام ، از شما که برای من خیلی زحمت کشیدید طلب حلالیت می‌کنم و امیدوارم شهادت رضایتان را به عنوان ثمرات این زحمات بپذیرید . والدین عزیزم ضمن خداحافظی با شما از خداوند بزرگ برایتان صبر و استقامت آرزو می‌کنم و امیدوارم که در شهادتم نه بر من که بر امام حسین علیه السلام گریه کنید .

برادر عزیزم محمد : ضمن آرزوی صبر و بردباری برای تو ، امیدوارم شهادت تنها برادرت قدمت را در خدمت به اسلام استوارتر بگرداند و ادامه دهندة راه همة شهیدان انقلاب باشی . برادر جان طبعاً در شهادتم متحمل زحماتی خواهی شد که ضمن کسب حلالیت امیدوارم در نزد خداوند مأجور باشی .

خواهران عزیز و دیگر بستگانم : می‌دانم که رفتن من از جمع شما برایتان خیلی مشکل است ولی امیدوارم خودتان را کنترل نموده و بی‌صبری ننمائید که اجر صابران در پیشگاه باری تعالی خیلی زیاد است . مرگ حق است و چه بهتر و زیباتر که جان انسان در راه هدفی عالی چون حفظ اسلام فدا شود . از کلیه دوستان و آشنایانی که مرا می‌شناسند خصوصاً اهالی شریف مهدی‌آباد حلالیت می‌طلبم و امیدوارم همگی را خداوند در خدمت به اسلام موفق بدارد .

و اما سخنی با همسر و فرزندانم :

همسرم ؛ برای تو و نور دیدگانم از خداوند بزرگ سلامتی آرزو می‌کنم و امیدوارم که با توفیق الهی به وظایف شرعی خویش عمل و من عاصی را از دعای خیر فراموش نکنید .

باری ابتدائاً نظر به اینکه دلم برای شماها تنگ شده‌ و نامه‌ای هم برایتان بعد از آمدن تا به حال نتوانستم بنویسم ، سلام و حال و احوال را با بچه‌ها می‌کنم و بعد با تو سخن به میان می‌آورم .

دختر مریض و معصومم زهرا ، سلام . عزیز دلم ، دختر خوبم ، امیدوارم به زودی زود حالت خوب و شفای کامل بگیری و اگر خدا خواست من از بالای سرت بروم – که وسیله‌ای بیش نبودم – گرد یتیمی و تنهایی ، آن قلب کوچک و مریضت را نیازارد . دخترم در شب عملیات و شب جمعه که امیدوارم سرنوشت اسلام روشن و تعیین شود ، نه ترس از مردن دارم و نه آرزوی دیگر ، اما دلم نمی‌آید که شما را بی‌سرپرست بگذارم . به خصوص تورا چون علاقة زیاد به من داشتی و دلت نمی‌آمد با من خداحافظی کنی . اگر خدا خواست که آمدم ناراحتی شما هم رفع می‌شود . بابا جون با اینکه دلم نمی‌آید با توهم خداحافظی می‌کنم و از دور روی ماهت را می‌بوسم . خدا نگهدارت

پسر عزیزم محسن جان ؛ بابا جان فدای آن هوش و فهمت و درک والای تو بشوم . محسن جان در حالیکه بغض گلویم را می‌فشارد و به یاد آن دستهای کوچکت که صدقه می‌دهد و همچنین زبانت که دعا می‌کند هستم ، دلم نیز برایت تنگ شده‌. محسن جان اگر مرا دیگر ندیدی ببخش و همیشه حرف مادرت را گوش کن . محسن جان ، مادر خیلی به گردن من و شما حق دارد  ، کمکش کن و به‌جای بابا مرد خانه باش و از زهرا و زینب و مهدی مواظبت کن ، مبادا زهرای دل‌شکسته را لذیت کنی ، به حرف‌هایش گوش بده . او را ناراحت نکن و صبور باش و درس‌هایت را خوب بخوان . انشاء الله در آینده برای جمهوری اسلامی و نیز برای خودت مثمر ثمر باشی .

فرزندم ، در همه حال به یاد خدا باش و به قول امام ، از حالا به فکر اسلام باش و به فکر تکلیف خودت ، تا مثل ما در آینده پشیمان و شرمسار نباشی و گوش به فرمان امام عزیزمان نمازت را بخوان و تمرین کن و قرآن را یاد بگیر و بخوان . دنبال مسائل شرعی برو . به بابا حاجی و بابا فتح‌الله و مادربزرگ‌هایت و مادر احترام بگذار و یکبار دیگر هم سفارش می‌کنم مواظب مادرت و زهرا و  زینب و مهدی نیز باش . در اینجا روی ماهت را می‌بوسم و با تو نیز خداحافظی می‌کنم . خدانگهدارت بابا جان .

دختر نازنینم زینب عزیزم ، بابا جان سلام . الهی فدای آن بلبل شیرین سخن و مرغ خوش الحانم بشوم . بابا جان امیدوارم مرا ببخشی که نتوانستم در این فصل طراوت و نونهالیت بیشتر با تو باشم و برایم شیرین‌زبانی کنی و تشویقت کنم تا در آینده هم بیشتر و بهتر رشد کنی . خب دخترم تقدیر این بوده و هرچه خواست خداوند باشد رخ خواهد داد . دلم برایت تنگ شده و از دور روی ماهت را می‌بوسم و برایت آینده‌ای روشن و با افتخار آرزو می‌کنم و امیدوارم مانند هم اسمت حضرت زینب سلام الله علیها قهرمان صبر و استقامت باشی . خدا نگهدارت بابا جان .

مهدی عزیزم : حرف زدن با تو را که اکنون خیلی کوچکی و حرفم را نمی‌فهمی واگذار می‌کنم به بعد ها که مادرت دینم را ادا کند .

و اما همسر مهربانم :

امیدوارم  سلام مرا که مملو از اخلاص وصمیمیت است از داخل سنگر بپذیری . همانطور که بارها گفته‌ام من نتوانسته و نمی‌توانم برای تو شوهری باشم که مورد رضایت پروردگار باشد و امیدوارم از خداوند بزرگ مزدت رابگیری و ثابت‌قدم باشی و در دنیا و آخرت سرفراز باشی و اگر من رفتم تو بتوانی با بچه‌ها با سربلندی زندگی کنی ؛ همسرم امیدوارم مرا حلال کنی و می‌دانم که حلالم می‌کنی چون می‌دانم که تو خیلی گذشت داری . می‌دانم و می‌دانی که با نبودن من بچه‌ها برایت زحمت زیاد دارند و مسئولیتت را خیلی سنگین می‌کند ، امیدوارم خداوند در دنیا صبر و استقامت و در آخرت جزای خیر این زحمات را به تو عطا کند . اگر خداوند شهادت را نصیبم کرد و خدا با لطف خودش با شهدا محشورم کرد و اجازة شفاعت فرمود ، انشاالله شفاعتت را می‌کنم .

همسرم : یادت باشد به کلیة وصایایم که نزدت می‌باشد تا آن‌جا که امکان داشت و شرعی بود عمل نمایید . هرجا مطابق شرع نیست از بی‌اطلاعی من می‌باشد که امیدوارم طبق قانون مقدس اسلام عمل کنید .

در پایان مجدداً از خداوند بزرگ که پناه بی‌پناهان است ، برایت صبر و استقامت کافی و توفیق سرپرستی خداپسندانه از نور چشمانمان را آرزو می‌کنم و آن‌ها را به تو و همگی شما را به خدا می‌سپارم .

و السلام علی عباد الله الصالحین و رحمه الله و برکاته

بندة گنهکار خدا – غلامرضا رمضانی

 

خاطره ای از شهید:

مشخصات راوی خاطره    
نام و نام خانوادگی: علی عبدالهی       نسبت با شهید:همسایه شهید     نشانی محل سکونت:دلیجان روستای مهدی اباد


عنوان خاطره:

شهید پسری خوب و مهربانی بود که در روستای ما به دنیا امد و درسش را تا دیپلم ادامه داد و درمخابرات مشغول شد و پس از چند وقت ازدواج کرد و 2 پسر و دو دختر خدا به او داد و زندگی ساده ای داشت
پدر ومادرش و به خصوص خانواده اش از او راضی بودند و پس از اینکه به شهادت رسید فشار بسیار زیادی به خانواده اش وارد شد و به قول معروف کمرشان زیر این بار شکست
زمانی که خواست به جبهه اعزام شود به بسیج محل مراجعه و ثبت نام کرد به جبهه رفت مدتی در جبهه بود و به مرخصی امد و مجدداً به جبهه اعزام شد حدود سال 67 بود که امدند و به خانواده اش خبر دادند که غلامرضا شهید شده ان موقع رسم بود که کسی شهید می شد به طور مستقیم اعلام نمی کردند و میگفتند که مجروح شده و غلامرضا در سقز با اسرا درگیر شده و به شهادت رسید و من اینان را از طرف و جانب خانواده اش شنیده ام


اطلاعات دیگری از این شهید در دست نیست

وبلاگ روستای مهدی آباد موافق و یامخالف نظرات تایید شده نیست و تمامی مطالب ارسالی، دیدگاه و نظر شخصی کاربران است. تعداد نظرات این مطلب:  (۵)

سلام روح شهید بزرگوار ومتدین قبل از انقلاب (بعضی ها بعاز از انقلاب نماز خوان ودیندار شدند)شهیدرضارمضانی شاد باد وقتی دیدم ذیل شهادتنامه این عزیز نظری نیست روحم آزرده شد وبه خود گفتم کاش فرزند عزیز ایشان آقامهدی که فعالیت خوبی در وبلاگ دارند به جای مجادلات بیهوده بادیگران به جمع آوری خاطرات و تلاشهای خوب ومخلصانه پدر در راه پیروزی و به بارنشستن انقلاب وحضور بی ریاو مخلصانه در تمامی صحنه هایی که انقلاب به حضور نیاز داشت به همراه همسر باایمان وصبورش وهمه فرزندانش میپرداخت تا اینقدر ناشناخته و مظلوم نماند برای شهید عزیز برادر شهیدش محمد پدر و مادر مرحومش و همسر مرحومه اش که به حق بانویی نمونه از وفا داری وتقوابود علو درجات از بارگاه حق تعالی خواستارم.
پاسخ
تو صفحه خیلی از شهدای روستا هیچ نظری نیست. مثل شهید اکرامی فر، رضا آبیاتی، حسین آقابابایی، رضا جعفری، وحید حاج غلامی، مهدی عاصی تهرانی، حسن عبدالهی، رضا عبدالهی، ابراهیم علیخانی، مهدی فلاح، علی کریمی، مهدی آبیاتی
وقتی نگاهی به صفحات شهدای روستا بندازید و مطالب اونها و نظراتی که برای مطالبشون نوشتن رو مراجعه می کنید متوجه میشید که بعضیا حتی تو وبلاگ هم مظلوم هستند.
سلام به اقای مهدیزاده وکلیه همشهریان جهت اطلاع اینکه اقای مهدی رمضانی که برای وبلاگ مطلب می گذارد فرزند شهید رمضانی نیست و تشابه اسمی است نطرم این است  هر موقع اقای رمضانی نظر می دهند نام پدر خود را درج نمایند
سلام جند سال پیش که برای درمان رفته بودم خارج از کشور مشکلی پیش امد و درمان طولانی وخسته کننده بود در بیمارستان از خداوند ، امامان وشهدا کمک خواستم شهید عزیز غلامرضا رمضانی به خوابم امد ویک لحظه دهانش را جلو دهانم گذاشت ویک بار نفس داد وبعد از مدت کوتاهی پزشک وضعیت را دید و مرخص کرد شادی روح کلیه شهدا مخصوصا شهید رمضانی صلوات

با سلام

نمیدونم دوست و همبازی دوران کودکی عزیزم آقا محسن رمضانی به وبلاگ سر میزنن یا نه اما اگر این پیام بهشون میرسه خواهشمندم درصورتیکه از اشعار سروده پدر شهیدشون چیزی در دسترس دارن تو این صفحه اضافه کنن. شهادت هنر مردان خداست اونایی که بچه دارند توصیه میکنم وصیت و صحبت این عزیز رو با فرزندان خردسالشون مطالعه کنن و ببینن چه صفایی در قلب این شهید عزیز بوده و با چه هنری تونسته دل بکنه و پرواز کنه. روحش شاد

 

ازخدامیخواهم به تمام جانبازان سلامتی وشفای  کامل عنایت فرمایدخصوصأعزیزمون حاج اسدالله محمدی،وروح تمامی شهداخصوصأشهدای مهدی آباد راباسرورمون اباعبدالله محشورفرماید.آمین.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی