ÇÈÒÇÑ åÏÇíÊ Èå ÈÇáÇí ÕÝÍå

شهید رضا جعفری :: وبلاگ رسمی روستای مهدی آباد اردهال
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫ ‏‫‏‫
‏‫‏‫

    

زندگینامه:

بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشهداء و الصدیقین
(( زندگینامه شهیدرضا جعفری))
امام حسین علیه السلام: هرکه دوران غیبت قائم ما  بر ولایت ما ثابت قدم باشد خداوند پاداش هزار شهید مانند شهدای بدر و احد را به او عطا میکند.
امام خمینی رحمت الله علیه: خوشا به حال آنانکه  با شهادت رفتند خوشا به حال  آنانکه در این قافله نور جان و سر باختند خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند.
مقام معظم رهبری حفظه الله:ایران بزرگ برای ادامه حرکت پیش رونده خود به زنده ماندن نام و یاد شهیدان تجلیل از جانبازان و تکریم خانواده های معظم و پرافتخار آنان نیاز حقیقی دارد و هرکس این حقیقت را نادیده میگیرد به دشمنان ایران خدمت میکند.
 
زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است سلامت تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند و مگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسان تر بریده شود؟....
    شهید سید مرتضی آوینی
شهید رضا جعفری در فروردین ماه سال 1341در خانواده ای  مذهبی و نسبتا کم درآمد به دنیا آمد. پدر و مادر رضا به  علت  علاقه وافر به اهل بیت عصمت و طهارت و به ویژه ولی نعمت ما ایرانیان حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه السلام نام مبارک "رضا" را برای او برگزیدند. دوران کودکی را در دامن پر مهر مادری مهربان و در کنار پدری دلسوز سپری کرد. با فرارسیدن زمان آغاز تحصیلات ابتدایی رضا روانه مدسه ای در روستا شد. او دوران ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند ولی به علت نبود مدرسه راهنمایی در روستا ناچار بود برای ادامه تحصیل به روستای همجوار یعنی مشهد اردهال رهسپار شود . رضا هر روز مسافت 6کلیومتری بین خانه تا مدرسه را  طی میکرد گاهی اوقات به علت نبود وسیله نقلیه او مجبور به طی این مسافت با پای پیاده یا با دوچرخه میشد.پس از گذشت سه سال و پایان موفقیت آمیز دوران راهنمایی برای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه راهی کاشان شد.رضا به همراه چند تن از دوستانش در کاشان اتاقی را کرایه کردند و مشغول به تحصیل شدند تا اینکه متوجه شد در مشهد اردهال دوره دبیرستان دایر شده است مجددا به مشهد اردهال بازگشت و ادامه مقطع متوسطه را دردبیرستان شهید مجتبی حسینی ادامه داد البته با همان شرایط سخت و دشوار دوره راهنمایی.لازم به ذکر است که علت انتخاب دبیرستان شهید حسینی توسط رضا برای ادامه تحصیل این بود که با توجه به اینکه شغل پدرش کشاورزی و دامداری بود رضا قصد داشت در اوقات فراغت خود بیشترین کمک را به پدرش بدهد که البته تلاش و فعالیت او دراین زمینه نیز مورد توجه تمامی اعضای خانواده مخصوصا پدرش قرار گرفت. همزمان با دوران دبیرستان او انقلاب اسلامی هم شروع به شکل گیری کرد . رضا در این زمینه هم فعالیت های چشم گیری داشت و در اکثر راهپیمایی ها و فعالیت های انقلابی در روستا و سایر روستاها شرکت مینمود  از جمله فعالیت های او شرکت  در انجمن اسلامی روستا  و اتحادیه  انجمن های اسلامی منطقه اردهال بود همچنین مقاله های گوناگون او در روزنامه  شهید اردهال آن دوران از شاخص ترین فعالیت های انقلابی اوست . بعد از پیروزی انقلاب و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی فضای جامعه از خیانت و نفاق بنی صدر لبریز شده بود در این شرایط غبار آلود جامعه رضا برای روشنگری افکار مردم و دفاع از شهید مظلوم دکتر بهشتی فعالیت موثری در روستا  و حتی در دبیرستان محل تحصیل داشت که نمونه ای از آنها شعار نویسی بر دیوارهای دبیرستان بود. سرانجام در خردادماه سال1361 موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. اکنون زمان دفاع از میهن اسلامی بود  بوی شهادت و حال و هوای معنوی جبهه ها فضا  را پر کرده بود بسیاری از دوستان رضا اکنون در جبهه ها بودند و او نیز بی صبرانه منتظر فرصتی بود که خودش را به جبهه ها برساند تا در این دفاع مقدس سهمی داشته باشد. سرانجام برای  رفتن به خدمت مقدس سربازی اقدام نمود. تا زمان اعزام حدود 8 ماه فرصت داشت در این مدت رضا برای ایجاد کلاس های نهضت سواد آموزی در روستا تلاش میکرد که نهایتا موفق شد اکثر افراد بیسواد روستا را  در قالب یک کلاس حدودا 10الی 15 نفری جمع کند. از آن به بعد رضا هر روز پس از کمک به پدرش در کارهای کشاورزی همراه با خستگی از آن همه کار و تلاش طاقت فرسا از ساعت 5 بعداز ظهر الی 8 شب در کلاس نهضت حضور می یافت و در تعلیم افراد بیسواد روستا از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمیکرد . یکی از سوادآموزان روستا اینگونه نقل میکند که: شهید جعفری حتی برای کسانی که از نظر قدرت فراگیری مطالب در سطح  پائین تری  قرار داشتند به صورت خصوصی مطالب را بیان میکرد بدین صورت که پس از پایان ساعت کلاس به خانه آنها میرفت و تا پاسی از شب آنها را آموزش میداد و در جهت یادگیری آنان تلاش میکرد. بالاخره در بهمن ماه سال1361 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد که ابتدای دوره آموزشی را در خود را در پادگان لشکر 21 حمزه سیدالشهدا تهران شروع کرد  و با توجه به مهارت در امر مخابرات و همچنین بهره مندی از دست خط زیبا به او پیشنهاد  کردند که در امور پرسنلی و مخابرات لشکر فعالیت کند ولی رضا نپذیرفت.تابستان سال1362برای رضا حال و هوای ویژه ای داشت چرا که برای اولین بار حضور در جبهه ها را تجربه میکرد . او به عنوان بیسیم چی گردان به  مناطق جنگی اعزام شد . دیماه همان سال در منطقه مهران از ناحیه پای راست مجروح شد اما جراحت پایش هم مانع حضور دوباره او در جبهه ها نشد  و پس از مداوای مختصر و استراحت کوتاهی مجددا به مناطق جنگی بازگشت . اما او این بار نبرد در جبهه های جنوب را تجربه میکرد . عملیات خیبر و جزیره مجنون. جزیره ای که رضا را نیز شیفته و مجنون خود کرده بود و  همان جزیره نقطه عروج او شد .
 سرانجام در تاریخ23/1/1363 مصادف با سیزدهم رجب سالروز ولادت حضرت علی علیه السلام در اثر اصابت ترکش گلوله توپ دشمن بعثی به ناحیه سرش رضا نیز به قافله رستگاران تاریخ پیوست و راضی به رضای معبود شد و شهد شیرین شهادت را نوشید...
روحش شاد و راهش پاینده
ما مرد نبردیم چه برنا و چه پیر
در مکتب ما مرگ حقیر است حقیر
بر منبر نیزه اینچنین گفت حسین(ع):
مردانه بجنگ یا دلیرانه بمیر
 

قسمت هایی از نامه  های شهید  رضا  جعفری به خانواده برادرش

62/7/24

باسلام  بر سرور شهیدان حسین (ع) وبا سلام و دعا بر حسین زمان  خمینی کبیر و با سلام بر همه شهیدان  و رزمندگان  پرتوان اللّه  و با سلام گرم به شما   برادر ،امید است   که حالتان خوب   باشدو سلامتی  وجود  مبارک  شما و خانواده  محترم  را از درگاه خداوند متعال   مسئلت میدارم و امید است  که در پناه امام زمان {عج}و نائب بر حق وبزرگوارش  تندرست بوده باشید.الان  که نامه می نویسم  روز تاسوعای  حسینی می باشد ودر سنگر با بقیه بچه ها هستیم  و از رادیو  نوار آهنگران نوحه  سینه زنی  گوش میکنیم چه حالی و چه صفایی داره!انشاءاللّه  عزاداری شما در این ماه  مورد  قبول  درگاه  خداوند  قرار گیرد  ودر این لحظات  در عزاداری  سرور  شهیدان  حسین بن علی ما را از دعای  خالصانه  خود فراموش نکنید و از شما میخواهم که نگذارید  والده  اینقدر  از  حال من  ناراحت  باشد و اگر حمله ای  شد  بگویید که  من  در حمله  نیستم ،ولی چند روز دیگر  باز بر می گردیم  به  منطقه  دهلران .

 

62/8/17

اینقدر  ماشاء اللّه نیروی پرتوان اسلام  زیاد  است  که آدم  احساس  نمی کند که در جبهه است و هیچ  به  فکر  خانه و ده  نیستیم  و فقط هدفمان نابودی صدام  میباشد وبس.امید است هرچه  زودتر با سرنگونی رژیم صدام  تکریتی و با نابودی  همه  دشمنان         اسلام  با خیرو خوبی دیدار تازه گردد.ببخشید که

. با دقت نامه ننوشتم چون  باعجله وسرراه نوشته شده است

 

62/9/2

هر چند  وقتی  انسان  از مرخصی  می آید  ودوباره به این مناطق وارد می شود  یکی دو سه روز   با حالت نگرانی هست  ولی همین  خوب است  که وقتی آدم  به جبهه  می آید تا   زمانی    که  در جبهه هست  گناهان  کمتری  مرتکب میشود  واز آن  زندگی حیوانی  شهر و روستا     راحت   میشود و خداوند  آن  دفترچه  گناهانش  را  در محل  بایگانی   قرار  می دهد  ولی  همان  روز  که دوباره  می  خواهد  به  مرخصی  بیاید  باز  دوباره  دفترچه  گناهان  را  بیرون  می آورد و شروع  به  نوشتن گناهان  میکند!!همین  خوب است  که  آدم  نماز و عبادات را به موقع  با  قلبی  متوجه  به  خدا  به  جا می آورد و هیچ  فکرهای  مادی  و غیر مادی  به  فکرش رسوخ  نمی کند  به قول  امام امت :«واقعاً   این جبهه ها      دانشگاه    انسان  سازی است.»  امید است که خداوند همه  کسانی    که  در راه  او چه  در جبهه  وچه  در پشت  جبهه  خدمت   می کند  موفق  و پیروز  بگرداند  واز ما هم این  قدم  ناچیز   را    قبول فرماید تا  توانسته  باشیم سهمی  در این  نهضت   و جنگ تحمیلی     داشته    باشیم

 

62/12/12

{آخرین نامه شهید}

باری اخوی جان   قبل از هرچیز  این نامه با فرصت کم در حین راه نوشته  شده است  چون یکی از برادران  عازم تهران  بود  لازم شد  با  شتاب  هرچه سریع  این  دوسه کلمه  به عنوان نامه  تقدیم  دارم  تا اینکه  توانسته باشم  خبری از خودم  و محل استقرارم  به عرض  شما برسانم . بنده الان در طرفهای  اهواز  در منطقه  دشت آزادگان  مستقر هستیم .آن  روزی  که  از خدمت  شما مرخص شدم    با  مشکلات    فراوان  واحد خودم را  پیدا  کردم اما الحمداللّه  به سلامتی  توانستم  به  مقصد  نهایی برسم  واز لحاظ  پایم هم  کمی  بهتر  شده است  و با آن  روغنی که  در تهران  به من داده اند دارم رفتار می کنم اگر بدتر شد به بهداری می روم ،نگران پایم  نباشید .خدمت ابوی و والده با خانواده سلام و دعا میرسانم وبه آنها اطلاع بدهید  که جایم خوب است .کلیه اهل فامیل را سلام میرسانم.ضمناً در پایان  آن پسته هایی که برایم  گذاشته بودی امروز به اتفاق  همسنگران  مصرف کردیم  جای شما   بسیار   خالی    امّا   ذکر نامت      همچنان  برجا  بود.

انشاءاللّه  که خداوند    به شما     برادر   و   دیگر امت حزب اللّه  که پشتوانه  رزمندگان  هستند  خیر عطا   کند  دیگر عرضی   ندارم جز سلامتی  شما  وامام  امّت .خداحافظ همگی  شما   به امید  دیدار  در  کربلا وبه  امید  سرافرازی  پرچم  اللّه  در  سراسر گیتی .خداحافظ  امام  را دعا  کنید.  خدایا   خدایا    تا  انقلاب مهدی  حتی  ظهور  مهدی   احفظ لنا الخمینی    برادر حقیر   شما     رضا  جعفری  12/12/62

 


اطلاعات دیگری از این شهید در دست نیست 

وبلاگ روستای مهدی آباد موافق و یامخالف نظرات تایید شده نیست و تمامی مطالب ارسالی، دیدگاه و نظر شخصی کاربران است. تعداد نظرات این مطلب:  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی